ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
فاتح شدم به شماره شناسنامه ۴۷۷ و کاغذی که به دستم دادند ، مدرک پنج سال از عمرم را گرفتم و تا خود دلتنگی پیاده رفتم ، چرا فکرمی کنم وقتی حالم خوب نیست باید آنقدر پیاده بروم تا کمی از مغزم خالی شود ؟بغض پریده بیخ گلویم ، کاغذ به دست از تمام سالهای زندگیم عبور می کنم ، از سال ۷۸ تا امروز. سالی که فکر می کردم راهم را درست انتخاب کردم ، البته آن موقع به راه فکر نمی کردم ، بعد از چند ترم به خودمم آمدم دیدم دارم فرو می روم توی باتلاقی که خودم ساخته ام ، از وسط دانشگاه تهران گذشتم ، از جلوی مسجدی که تازه بعد از هفت هشت سال تمام شده ، از جلوی عصرجدید و فلسطین ، و تاریکی و تنهایی سالن سینما رد شدم ، از پیرزن نشسته در ادوارد براون عبور کردم و این بار از او خرید کردم به اندازه سالهایی که چیزی نخریدم ، هنوز زنده بود و تسبیحش را می چرخاند ،بهت و حیرتم تمام نشد ، فکرهایم ادامه داشت تا به اکنون ، و روزهایم کشدارتر از ظهر تابستان ، چقدر دلتنگیم زیاد است ، اصلا دلم بهار نمی خواهد ، دلم تا ابد اسفند می خواهد ، اسفند .
نورانی ترین لحظه های زندگی من لحظه هایی است که به تماشای دنیا قناعت می کنم.این لحظه ها از تنهایی وسکوت ساخته شده اندسکوت اولین و آخرین ست، سکوت عشق است
فراتر از بودن بخون(بوبن )
فتحتون مبارک لا اقل تموم شد
ایشالا از این به بعدش رو درست انتخاب کنی
عادتی که من هم در گذشته داشتم! سابقه پیاده روی یک ساعت و نیمه هم دارم. اما دلتنگی حاصل از گرفتن مدرک را دوا می کند یا نه.... شما باید بگی! در ضمن یادتون باشه که جلوی ضرر را ا زهر کجا بگیری منفعت است! من همان ترم های اول و دوم شدیدا دوست داشتم برم موسیقی بخوانمُ نرفتم... ترسیدم. موفق باشی .
فقط همین: فضای جدید مبارک خوشحالم که داری دگرگون میشی...داره بهار میاد
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن.