بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

بعد از مسواک

یک لیوان دوغ سرکشیده بود تا راحتتر بخوابد اما دریغ که خواب پر زده بود و نشسته بود روی لبه پنجره و باد هم ول کُن نبود . درختها را به بازی گرفته بود و سایه ها روی دیوار اتاق می رقصیدند .دو سه خطی از صفحه نود و پنج کتاب ِ تهوع سارتر را خواند اما خواب فرار کرده بود و همچنان که کلمه ها جلوی چشمش بودند فکر می کرد آیا همه آغوشها شبیه هم هستند ؟‌ آیا همه بوسه ها یک طعم را دارند ؟‌

از آن طرف کسی گوشی را بوسه می زد و از این طرف لبهایش چسبیده بود به تلفن .

پ ن : خوب ، بد ، زشت ، تحلیلی بر طلاق ، مریم میرزا

نظرات 1 + ارسال نظر
هاله یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 14:14 http://araamesh.blogspot.com

جمله ی آخرت شاهکاره فایزه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد