بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

سفرنامه

اولین سفری بود که با خودم کاغذ نبرده بودم ، از وقتی که یک مشت کاغذ پاره را دادم که برایم بسوزاند به عنوان نابودی گذشته ، جرأت نوشتن روی کاغذ را ندارم .  تنها جایی که به طور جدی می نویسم اینجاست . شاید کاغذ برایم تقدسی پیدا کرده که نمیتوانم رویش هر چه می خواهم بنویسم یا ازش فوبیا گرفته ام . به هر حال ، در سفر توی نوت بوک موبایلم گاهی چیزهایی می نوشتم ، دلچسب نبود، فارسی نبود ، خیلی هم نمی شد بنویسم . اما جمله هایی از آن روزها برایم جاودان شد که بدک نیست .تحمل سفر برایم کمی آسان شده بود چون همزمان کتابی از هرمان هسه به نام سیذارتا دستم بود . فکر می کردم چرا وقتی کسی به هند سفر می کند با اینکه بودایی نیست به معبدهای آنجا سرک می کشد و  حتی در معابد بودایی شمع روشن می کند . پس اسم مکانهای مقدسی که می رفتم معبد گذاشتم و به شیوه خودم آنجا حال کردم .من همان کارهایی را می کردم که بقیه همسفری ها انجام می دادند اما به سلیقه خودم به آنها نگاه می کردم و توانستم از این سفر لذت ببرم . سفر به هر جا خوب است حتی جایی که در آنجا جنگ باشد اگر مثل دیگران نگاهش نکنی .پس این شروع سفرنامه ای است به عراق . تعجب نکنید . من و هفده نفر دیگر به طور آزاد به عراق سفر کردیم و این اولین بارم نبود . 

پ ن : چه نزدیکی دارد این پست با حرفهای من .

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 17 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 20:52

جالبه که عراق رفتی هسه خوندی ... عراق یعنی کربلا؟

عراق کشوره و کربلا هم یکی از شهرهای عراق است .بله کربلا هم رفتم .

مانا جمعه 17 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 22:44 http://sabztoii.persianblog.ir

خوشحالم که سلامت برگشتی چه خوب کع بهت خوش گذشته

حورا یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 21:36 http://h607.persianblog.ir

از اینکه سفر را به شیوه خودت گذرانده ای کیف می کنم. از اینکه می دانی باید به شیوه ی خودت بگذرانی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد