بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

ناگفته

نگاه لیلا حاتمی در هر شب تنهایی را دوست دارم .  مثل خودم است  . وقتهایی که به زیارت می روم .  بهت زده . گیج و گمشده . یا اینکه دنبال چیزی می گردم . 

زن می توانست خیلی راحت بگذارد و برود و بگوید که تو دست نداری و نمی توانی من را در آغوش بگیری . اما هر روز می بینمشان توی ناهار خوری که زن غذا در دهان مرد می گذارد . شاید یک روزی بنویسمشان وقتی که فرصت بود . وقتی که دلتنگ نبودم . 

بوی عطرت تا ساعتها داشت دیوانه ام می کرد . باورم نمی شد که برای همیشه رفتی . یا من رفتم . یا هر دو رفتیم . و ادامه نیافت . 

 همیشه حرفهایی می ماند و اس ام اس می شوند . چه فایده . چون طعم و صدای آن حرفها را ندارند و بی جواب می مانند .

نظرات 2 + ارسال نظر
ماه روشن شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 17:03 http://maheroshan.blogfa.com/

هه
کاش حداقل حرفی برای اس ام اس دادن داشته باشه
کاش

ماه روشن شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 17:09 http://maheroshan.blogfa.com/

راستی ایول به این سابقا
من خیلی تازه وارد ترم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد