بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

burn it after reading

از آن سر دنیا تمام شادیت را می ریزی توی صدایت و من دلتنگ دلتنگ از نبودن تو . و فکر می کردم وای اگر تو نباشی من خیلی از حرفهای را با خود به گورم ببرم و خواهم برد .  

دلتنگیم کمتر می شود وقتی تو حرفهایم را می شنوی . وقتی تو می گویی کاش اینجا بودی . 

و فکر شبهایم مرگ و روزهای با امیدی واهی شروع می شود به هیچ . 

نظرات 3 + ارسال نظر
هستی‌ سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 21:31 http://hastinike.blogspot.com/

فاصله‌ها همیشه دردناک هستن. باید شادی‌ها رو گرفت، از صدا ها، از حرف ها. همین.

نیلوفر پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:31 http://atlaihaa.com

چطوری فائزه جانم انگار که حال و حوایت ابریست ! انگار کسی پشت دیوارها منتظرت هست ! نمی دانم فقط این را می دانم که حال و احوالت عجیب ابریست دخترک یاد من باش.

جلال شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 17:05 http://infidel.blogsky.com/

به "نبود" تکیه میزنی و واسش می نویسی؟!
(چه کار میشه کرد..)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد