بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

درباره الی...

اتفاقات ساده ای می افتد و من را یاد مسافرتهای بچگیمان می اندازد . من انگار خودم هم هستم یا نه من خیلی شبیه سپیده ام . اصلا ً خودش هستم . مولود هم موافق است . تو چی ؟ تو ساکت کنارم فیلم می بینی .ویلا و دریای خزر . یاد روزهایی می افتم که حمید غرق شد و همه آنها را برایم زنده کرد . آنقدر همه خوب بازی کردند که فیلم نبود . زندگی بود . واقعیت داشت و ما را با خودش برد . 

پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است . مگر نه ؟ 

دم آقای اصغر فرهادی گرم .

نظرات 2 + ارسال نظر
شهاب جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:27 http://mobasheri.khazzeh.com

سلام!
آباجی خانم! همه که عین شما جشن‌واره نرفته‌ن تا فیلم رو دیده باشن، رفته‌ن؟
این جور نوشته‌های قشنگ کوتاه یک جورهایی اگه احتیاط نکنی اسپویلر - لودهنده‌ی داستان - می‌شن.

آخ ببخشید معذرت

هستی‌ یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 23:08 http://hastinike.blogspot.com/

قبول ندارم. پایان تلخ به اندازهٔ تلخی بی‌ پایان غم انگیزه اما فرقش اینه که تموم شده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد