بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

افسردگی روزهای بی پایان نوروز

با انگشت خانه های کوچک وسط شالیزها را نشان دادم و گفتم اگر اینجا اینترنت و سینما داشت من همین جا می ماندم . و حواسم نبود با ایرانسل می شود به وبلاگم سربزنم و زدم . تکنولوژی خیلی زیاد پیشرفت کرده . امسال می تواند برایم سرنوشت ساز باشد . می توانم نفس آخر را بکشم و بمیرم یا به این زندگی سگی پایان دهم . می دانی سخت است که همیشه طوری زندگی کنی که دیگران می خواهند و خوشایند آنها باشد . طوری که همیشه دیگران برایت تصمیم بگیرند . حتی برای تعطیلاتت به چند نفر ربط داشته باشی . که حتی کوچکترین اتفاق نظری با آنها نداری . اما اگر امسال بخواهد مثل چهار سال قبل سرنوشتم را تغییر دهد ، پس می شود امیدوار بود . من هنوز ته چاهم و از آنجا فکرهایم را پرواز می دهم . این شبهای طولانی بی خوابی خیال می بافم رنگ وارنگ . و هنوز به روزنه ای روشن امیدوارم .هر شب دارم خوابهایم را می نویسم . پس به خوابم بیا که دلتنگتم .

نظرات 1 + ارسال نظر
سیما یکشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 15:56

سال نو مبارک
بازم. عید اومده. بخند و شادی کن. ما همه دلتنگیم و منتظر گذشتن شبها و روزهای طولانی که در راه داریم و همه مجبوریم با کسانی باشیم که هیچ نقطه مشترکی با اونها نداریم. فقط بدون تنها نیستی نه در سال های گذشته و نه در سال های آتی.
با این حال بهترین و زیباترین روزها را برات آرزو می کنم از ته دل.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد