بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دنیا دار مکافات است آقای دکتر

چهل روز گذشته است ، اما هنوز مادر مصطفی مثل روز اول ، همان دوشنبه کذایی که برایش خبر آوردند پسر دسته گلش را با باتوم کشته اند ، گریه می کند ، سر همان جا که این جماعت امر به معروف و نهی از منکر می کنند  ، برایش حجله گذاشتند ، انگار که عروسیش باشد برایش گل ریختند ، و همه ضجه زدند ، دوستان جوانش مثل ابر بهار برایش گریستند و هنوز که هنوز است یادشان هست که آن شب جلوی جام جم با باتوم زدند توی سرش ، نه اینکه از پله ها افتاده باشد ، هیچ کس جرأت نداشت بگوید که کشته شده ، توی ختم و سر مزار و بهشت زهرا همه فقط گریه می کردند . 

آقای دکتر محمود احمدی نژاد ! 

با شما هستم که وقتی می روی بالای تریبون طوری با ما حرف می زنی انگار که دشمنان خونی تو هستیم ، ما هم مردمیم از جنس همانها که تو می گویی ، به کدامین گناه خون می ریزی؟ 

تنفر را ریخته ای توی تمام وجودم ، کاش می فهمیدی ؟ کاش از این خواب بیهوده بیدار می شدی !نفس ما را می خواهی ببری؟ می خواهی نگذاری ما بلند فریاد کنیم و بگوییم الله اکبر ؟ 

 هه ، نمی توانی . 

نظرات 2 + ارسال نظر
نیلوفر یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:07

چی باید برات بنویسم نمی دونم؟

هستی‌ دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 23:06 http://hastinike.blogspot.com/

می‌دونم که همهٔ اینها تمام میشه. شاید نسل بر باد رفتهٔ من اینها رو نبینه اما مطمئن هستم که زیاد دور نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد