بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

غم بزرگ غریبی

و انگار که روز اول دی ماه باشد 

و آغاز فصل سرد. 

و انگار که تو همان مردی باشی با رگهای آبی . 

که عبور می کنی 

سنگین ، صبور ، سرگردان. 

از کنار من ، از زمینهای خیس. 

سرتاپا ناشناس ، همچون دوره گردان . 

 

 

نه ، 

تو نبودی . 

نظرات 1 + ارسال نظر
UnSoken Dream شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:09 http://unspokendream.persianblog.ir

پس کی بوده؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد