بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

میدان انقلاب

دلت برای میدان انقلاب تنگ شده است ؟ برای شلوغی هایش ، برای پیراشکی های کثیف و سمبوسه های چربش ، برای آن زیرزمینی که می رفتیم آش می خوردیم ،دلت برای بوی کله پزی تنگ شده ؟ وسط میدان را خراب کردند و مجسمه اش را برداشتند و یک تپه سنگی رویش درست کردند . مترو انقلاب راه افتاده آن گوشه میدان ، و اتوبوس های بی آر تی هی تند تند ازش عبور می کنند . دلت برای کتاب فروشی ها تنگ شده ؟ برای کتاب فروشی نیک ؟ برای خوارزمی ؟ برای امیرکبیر ؟ برای کتابهای دست فروشهای کنار پیاده رو ؟ برای دانشگاه تهران ، برای 16 آذر و ساندویچ فروشی لب بلوار تنگ شده ؟ 

دلت برای همه اینها تنگ می شود ؟ 

دلم برای تو تنگ شده ، وقتی از کنار میدان انقلاب رد می شوم و تو کنارم نیستی .

نظرات 2 + ارسال نظر
سیما شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:35

چقدر دلتنگی‌هات بیشتر شده. شاید همه‌امون اینطوری هستیم فقط بعضی‌ها می‌گن و بعضی‌ها در اعماق قلبشون نگه می‌دارن. همه‌امون دلتنگ هستیم. کاش می‌شد روزهای خوب آدم‌ها کش بیاد و کش بیاد. نه اینکه این روزها بد باشند اما احساسات تغییر می‌کنند. دنیا تغییر می‌کنه. قیافه‌ها - رفتارها و ...
نمید‌ونم چی نوشتم آخه پسرم دائم برام از روی کتاب جوک می‌خونه ومن نمی‌تونم بهش بگم دارم یادداشت می‌کنم.

آبگینه یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 14:47

آدم ها از دلتنگی میخوانند
خنده می شنوند
پیشنهاد تغییر میدهند
کی می تونه بگه تو دایره وجودت چی میگذره وقتی اینقدر دلتنگی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد