بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

بر باد دادم

می خواهم زنده بودنم را بمیرم ، و این دو روز چه تصمیماتی گرفتم ، زنده گی یا بهتر است بگویم مرده گی ام شده کلاس داستان نویسی ، کتابخانه موزه معاصر و چهارراه جهان کودک ، یاد خاطرات شش سال پیش ، با گلدان یاس رازقی و اه ، چه مزخرفاتی ... 

به یک باره فرو ریختم و از خودم و عاشق شدنم ترسیدم و خواستم همه چیز را با هم تمام کنم . زندگیم و عاشق بودنم و تمام رویاهایم ، دیگر حوصله ارشد خواندن هم ندارم .دریغ از یک کلمه ،  

از جلوی پنجره که عبور می کنم ، تو نیستی و من به صدای شادت که از آن سوی کوه ها می آید حسودیم می شود ، تو که به ندیدنم عادت کرده ای ، و من باز الکی عاشق می شوم و تمام فکرها و گریه های این دو روزه را فراموش می کنم ،  

با این صورت پر غصه و درد ترجیح دادم تنها باشم .

نظرات 8 + ارسال نظر
سیاوش چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:06 http://otobousabee.blogfa.com

زنده گی این روزها بر مرده گی بنا شده.
بر الکی عاشق شدن، الکی فکر کردن و تصمیم گرفتن

این روزها زندگی بوی گُه می دهد و بس !

بلانش چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:09 http://pas-ici.blogfa.com

به تو و این احساس عزیزت حسودیم میشود

بید عاقل پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 18:52 http://wisdomsgiddy.blogspot.com

زندگی میکنیم که بگذرانیم !

رهگذر پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:47

تاریخ تکرار می شه تو هر لحظه َهر ساعتَ هر ماه و هر سال و هر ۶ سال شاید.
ولی کاش عکس العمل ما تکراری نباشه. کاش هر دفعه یه جور جدید باهاش مواجه شیم.اگه یه بار با عشق تجربه اش کردیم یه بار با قدرت بریم جلو و یه بار با بی خیالی ویه بار دیگه با نفرت و ...هدف پیروز شدنه.

باور کنید ما انسان را در رنج آفریدیم...
امشب ساعت ۹ همه‌ی رنج هاتو بریز تو یه کیسه و بزارشون سر کوچه.شاید دیرتر از همیشه ببرنش اما از دل تو می ره بیرون.

[ بدون نام ] شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:16 http://mojas.persianblog.ir

کلاس داستان و هنرهای معاصر آدم را جوان می کند و مرده را زنده می کند. من اینجا کلی موزه معروف دیدم ولی هیچکدوم هنرهای معاصر خودمون نمیشه.

عمه خانم شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:19

با رهگذر موافقم راستی بیا دم خونه ما کیسه منو هم بگیر ...

مرجون شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:09 http://marjoon.blogfa.com

اگر به خیالت بقیه فراتر از این زندگی می کنند اشتباه میکنی.

تربن سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 16:15 http://tarbon.blogsky.com

«زنده‌بودنم را بمیرم» یعنی چی آخه؟ پاشو مردگی‌ات را زندگی کن!
[شبیه نصیحت‌های پدربزرگ‌ها شد یه‌کم فک کنم (: ]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد