بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

نمی خواهم که همش اش توی گذشته برم و آه و ناله کنم ، هر جوری هست گذشته ام طوری توی جلدم رفته که حالا حالا ها پاک شدنی نیست ، زیر پر لحافم به غیر از لولیتا ، از دیروز کتاب تو مشغول مردن ات بودی هم هست ، دو تا تندیس که نخوانده ام ، هم ورک های زبانم و داستان نیمه کاره ای که اصلا ً دوستش ندارم . آینده هم چیز تازه ای ندارد که نگرانش باشم ، نمایشگاه های جورواجور ، ولی راستی اون عکسهای سر صحنه تاتر من را انداخت وسط گذشته ها ، کارهای جورواجور و الکی خوش بودن .هیچ ... 

جزوه روی جزوه برای کنکور لبه پائین تختم ، کتاب روی کتاب ... 

بی خیال عشق 

می خواهم  

لای موهایت بمیرم ! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد