بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

بعضی وقتها یاد بعضی چیزها می افتم و نمی توانم پنهان کنم که درد دارم که ناراحت شده ام که حالم تغییر کرده ، نمی دانم آن شب فهمیدی ، از صورتم فهمیدی ، از چشمانم فهمیدی ، از فکرهایم فهمیدی که من به پایان می اندیشم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
تو شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 17:48 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

وای از اون روزی که بفهمه و خودش رو بزنه به خریت....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد