ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
حساب می کنم فقط بیست و یک روز ، اگر بگذرد همه چیز عادی خواهد شد ، خیابانهای آشنا ، برگهای قرمز و زرد پائیزی که می ریزند ، حتی همین آلودگی هوا هم عادی خواهد شد . می توانی تحمل کنی و طاقت بیاوری ، فقط باید بیست و یک روز تحمل کنی ، و تا این لحظه دو روزش رفته ، در سکوت و بدون حرف ، نمی دانم چرا امشب وقتی از مقابل پنجره ای که یکبار من را جلویش بوسیده بودی ، عبور کردم ، تمام بدنم داغ کرده بود ، حالا باید همه خاطراتم را یکی یکی مرور کنم و ببینم در کدامشان ، چه کسی عاشقتر بوده و صداقت داشته ، حرفهایت را دوباره توی گوشم می شنوم ، دکمه هایم که می افتند ، نمی دوزم ، عادت ندارم ، اما این بار که افتاد ، نشستم سر فرصت بقیه دکمه ها را هم سفت کردم ، می دانم ، تو دوستم نداری .