بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

۲۱

حساب می کنم فقط بیست و یک روز ، اگر بگذرد همه چیز عادی خواهد شد ، خیابانهای آشنا ، برگهای قرمز و زرد پائیزی که می ریزند ، حتی همین آلودگی هوا هم عادی خواهد شد . می توانی تحمل کنی و طاقت بیاوری ، فقط باید بیست و یک روز تحمل کنی ، و تا این لحظه دو روزش رفته ، در سکوت و بدون حرف ، نمی دانم چرا امشب وقتی از مقابل پنجره ای که یکبار من را جلویش بوسیده بودی ، عبور کردم ، تمام بدنم داغ کرده بود ، حالا باید همه خاطراتم را یکی یکی مرور کنم و ببینم در کدامشان ، چه کسی عاشقتر بوده و صداقت داشته ، حرفهایت را دوباره توی گوشم می شنوم ، دکمه هایم که می افتند ، نمی دوزم ، عادت ندارم ، اما این بار که افتاد ، نشستم سر فرصت بقیه دکمه ها را هم سفت کردم ، می دانم ، تو دوستم نداری .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد