بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

برف

دغدغه آن سوی پنجره ،

برف و سرما 

و دغدغه این سوی دیوار ،

یک لیوان چای و اجاقی که تنها را گرم می کند.  

و ذهن کوچک من ، می خواهد  

از خیال حضور تو شعله ور گردد. 

دغدغه آن سوی مرزها ،

دوری و غربت و دلتنگی 

و دستان کوچک من 

نوازش انگشتان گرم تو را می خواهد . 

و برف خیال باز ایستادن ندارد .

نظرات 1 + ارسال نظر
الهه سه‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:35

یعنی چی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد