بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

نامه

نمی دانم چرا وقتی هوا تاریک روشن است ،این همه دلم تنگ می شود.خسته ام.دراز کشیده ام روی تختم.تختم مرتب است.هر روز زنی که اینجا است آن را مرتب می کند.امسال، من تا حالا سعی کردم منظم باشم و موفق شده ام.کتاب های نخوانده را به ترتیب می خوانم.کارهای ناتمام را روی کاغذ می نویسم و وقتی انجام شد کنارش تیک می زنم.طراحی می کنم.مطالعه درسی هم دارم.دیگر ایمیل چک نمی کنم.فیس بوک بازی نمی کنم و فقط به سختی وبلاگم را به روز می کنم.وبلاگها را نمی خوانم.لایک نمی کنم.موسیقی گوش می دهم مثل همین لو لتق لارا فابیان که هی تکرار می شود.فیلم می بینم.مثل قوی سیاه.تنهایی سینما می روم و باهاش گریه می کنم.برای بابای نادر و برای سیمین و برای ترمه و برای خودم.بی بی سی فارسی می بینم و سریال تقدیر یک فرشته را دنبال می کنم.هفته ای سه روز کلاس زبان می روم.
یک هفته قبل که عزیزانم-مهتاب و زینب نوروزی -از ایرانشهر آمده بودند منم سه روز خانه هنرمندان بودم و به زندگی خیره می شدم که آنجا جریان داشت.دو تا سبد حصیری خریدم که آقای دهقانی برایم بافت.به رقص مردان رشک بردم و در ذهنم با آنها چرخیدم.
جای تو خالی بود.شاید در جمعیت دنبال تو می گشتم.نبودن تو سخت است.امروز موقع رانندگی داشتم تصادف می کردم.یاد آن شب که تو کنارم نشسته بودی افتادم.کاش تو می ماندی.دلم خواست کنار تو باشم.مثل آن روز که تو دو دستی فرمان ماشین را گرفته بودی.چقدر حرف زدیم و خندیدیم.
این نامه را برای تو می نویسم.می دانم نمی خوانی.یادت هست گفتم اولین بنفشه آفریقایی که جوانه بزند برای توست.و حالا  امروز دیدم که برگهای کوچکش از زیر خاک بیرون آمده.
هنوز شام درست نکرده ام.باید بروم.

نظرات 2 + ارسال نظر
بلانش پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 20:57 http://pas-ici.blogfa.com

پس اینطور

لوتوس یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:50 http://n-y-x.blogspot.com

:*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد