بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

برگرد

باید اعتراف کنم ، دلم تنگ می شود ، برای نوشتن که زندگیم بود و هست ، گاهی جملاتی در باب زندگی تازه ام می نویسم که بسیار سخت است . شیرین و با فراز ونشیب های فراوان ، حتی هنوز که زیر یک سقف نرفته ایم .دلم تنگ می شود برای پیاده روی های طولانی از موزه معاصر تا کتاب فروشی های انقلاب و کارهای یواشکی ، دلم تنگ می شود برای دوستان دور و نزدیک که از خودم هم دور شده ام چه رسد به دوستانم.و دلم تنگ می شود برای خودم ، برای زمانهای تنهاییم ، برای کسانی که فقط یادشان مانده . دلم برای کتاب خواندهای ممتد و بی وقفه ، تنگ می شود . حتی درس هم نخواندم . و سرگرم م . مشغول زندگی .حالا همه جاهایی که تنها می رفتم ، تنها نیستم . سینما ، عروس لبنان ، کارگاه ، کتاب فروشی ها و مغازه ها و ...کاش برگردد.کاش برگردم. 

برگرد.

نظرات 4 + ارسال نظر
افسانه شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 22:36 http://gtale.blogsky.com

رفته ای اینک و هر سبزه و سنگ

در تمام در و دشت

سوگواران تو,اند

در دلم آرزوی آمدنت می میرد

رفته ای اینک ، اما آیا باز برمی گردی ؟

چه تمنای محالی دارم

خنده ام می گیرد

بلانش یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:12 http://pas-ici.blogfa.com

بشه ژون تو عروس لبان هم اومدی سراغی از مو نگرفتی ؟؟ ای خاک تو کله ی من !

بلانش یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:16 http://pas-ici.blogfa.com

ایمیلمو باست گذاشتم اینجا بیبین خاطرتو میخوام. اگه تونستی پیدام کن. ما به یادتیم. ما ینی من وبلانش. میدونی که ؛)

جیمزباند یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 16:20 http://yadamtorofaramosh.blogfa.com/

سلام
نگارش زیبائی دارید.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد