بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

در حسرت دیدار تو

شاید نشسته بودم روی صندلی سینمای ۶ بعدی پارک قیطریه و داشتم از فرط هیجان و شادی می خندیدم و جیغ می کشیدم که بهم اس ام اس دادی .

و شب وقتی داشتم می خوابیدم ، خواندمش و اشک توی چشمهام جمع شد . 

عزیزم من امروز از سفر برگشتم و رفتم بسته را گرفتم . نمی دانی چقدر چیزهایی که برایم بافتی ، چیزهایی که فرستادی خوشحالم کرد . چقدر دیدن عکست ، دست کشیدن روی رومیزی فوق العاده زیبا ، چقدر کتاب و  خلاصه همه چیز برایم عزیز است ... مرسی خیلی زیاد و به امید دیدار روی ماه گلت .

 مردخانه پرسید چی شده عزیزم چرا گریه می کنی و اس ام اس تو را بهش نشان دادم و گفتم از خوشحالی است . دلم برای میم تنگ شده است . 

و او در جواب قول داد که به زودی من و تو همدیگر را خواهیم دید . 

 

-بهم یادآوری شد که من بلدم از راه دور دوستی کنم .  

-دسته کلیدم پر و خالی می شود مثل دلم .

 

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 16:05

روی قولش نه فقط تو که منم حساب می‌کنم... در حسرت دیدارت، مریم

مینای بیصدا یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:09

وااااااااااااااااااای چقد خوب..سوغاتی یادت نره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد