بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

داشتم از سنایی عبور می کردم که مغازه بتهوون میخکوبم کرد ، پر از موسیقی بود . و گلدانهای بنفشه که با غرور به من نگاه می کردند . چه رنگهایی ، وای ، کاش می توانستم بروم و ازشان قلمه می گرفتم .همین طور چشمهایم را دوخته بودم به گلها و برگهای سبز ...

بعد هم یک دفترچه یادداشت خریدم با طرح کاج از نشر چشمه و زدم به راه خانه .

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 http://spantman.blogsky.com

همیشه خاطرات خوبت و توی دفترچه یادداشت بنویسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد