بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

شالگردن زمستان

هنوز دارم می بافم . هر کس می بیند می گوید بیخیال زمستان تمام شد ؛ اما من هنوز دوست دارم ببافم و این شالگردن را همین زمستان بیندازم . با این زمستان تمام می شود اما من آن را بر گردنم خواهم انداخت . وقتی اومدم خانه خوب بود ، هر وقت دلم خواست بیدار شدم و هر وقت و هر چی دلم می خواست خوردم و حالم همان طوری است . بهتر هستم اما خوب خوب نیستم . درد از کمرم آمده روی پیشانیم . وقتی سرم را خم می کنم ، درد می گیرد . دستمال بسته ام ، سری که درد می کند . بالاخره بعد از یک هفته دو شب راحت خوابیدم .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد