بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

بارون میاد جر جر ، هوا شده به به ، اگه میخاین شاد بشین ...

دور خاله جم بشین !!!

نمی دانم آیا باریدن باران باعث ضعیف شدن مبین نتم شده یا دلیل دیگری دارد ؟ نشسته ام با صدای کم ، سریالهای تکراری شبکه های مملکت خودمان را می بینم ، طبق معمول  مردخانه خوابیده و انگار من شدیداً به این آرامش نیاز دارم ، این موقع شب و خدا را شکر همسایه پایینی هم دو شبی است که با دختر زلزله اش می رود جای دیگر شادمانی کنند . به برکت ترافیک و مترو و اتوبوسهایی که لِک و لِک می کنند ( به قول مامانمم ، آخر باید یک روزی تمام صداهایی که مادرم برای افعال ساخته است بنویسم مثل گاپ و گاپ کوبیدن این روزهای من ) تا برسم به خانه یا بروم سر ِ کلاس ، هم امروز مجله تندیس را خواندم - تندیس هم پر شده از آگهی نمایشگاه و کلاس های هنری و قبلاً انگار بهتر بود - و البته شماره جدید " داستان " را خریدم و آن یکی شماره قبلی را رفتنا تمام کردم . این می شود دومین بار که مجله داستان از گروه مجله های همشهری را می خرم ، امیدوارم که جیبم بتواند یاری کند برای شماره های بعدی . گلهای بنفشه آفریقایی ام بنا را گذاشته اند به گل دادن و ن هم امروز تعریف کرد که فصل گل دادنشان است . امروز یکی از غنچه هایش باز شد و من غرق تماشا بودم .و باز هم گلدانم را بیشتر چرخاندم تا حظش را ببرم . تمام و کمال .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد