بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

شاید

سرگرمی تازه ام ، در خانه  ، به غیر از مرتب کردن و غذا پختن و لباس شستن ، چرخ خیاطی است . هی می نشینم پشتش ، درزها را می دوزم . اگر دستم کج برود بعضی هایشان دوخته نمی شود و آن وقت دوباره چرخ می کنم . کیسه های پارچه ای برای بازی با بچه های کلاس لگو ، چند تا مانتوی نیمه کاره که هر کدام عیب و ایرادی دارند اما بعد می پوشم و هی جلوی آینه راه می روم ببینم می توانم درستشان کنم . شبها از غصه ای به غصه دیگری اشکی می ریزم . گاهی توی خانه ماتم می برد به چیزی که نمی دانم چیست و بعد یادم می رود چکار داشتم . مثلا در یخچال را باز می کنم ولی نمی دانم چه می خواستم یا سمت گلها می روم اما یادم نیست که باید آب بدهمشان . چند شب پیش خوابم نمی برد . تلفن خانه مریم را گرفتم و دل سیر باهاش حرف زدم . خوب بود . خوب گذشت . کاش می توانستم برگردم به گذشته و درزهای خراب را دوباره بشکافم و از نو بدوزم . یا طرح تازه ای ببرم و دوباره درزهایش را بگیرم . گیر کرده ام . گیر کرده ام و نمی دانم جایم درست است در این جایی که هستم یا نه و بعد به خودم سقلمه می زنم شاید هم از سرت زیاد باشد . شاید .شاید .

نظرات 2 + ارسال نظر
حسنا سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 17:15 http://shabhaye-gom-shode.blogfa.com/

کی گفته از سرت زیاد...شاید عادت کردن به این وضیت فعلی عادت همه ی زن های این مرز باشد...تویی که مینویسی...تویی که بانویی با آن همه خوبی...با آن همه شور...با آن دست ها...با آن گذشته...تویی که مینویسی...نگو از سرت زیاد است...نگو...
برای از یاد بردنت هایت هم من میدانم مال چیست...مال عدم تمرکز است که آن هیچ که مسئله ی مهمی نیست ولی خیاطی برایش خوب نیست...سرگرمی دیگری پیدا کن...بگرد...بهترین را پیدا میکنی....

بهاران چهارشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:39 http://sanjaghhayeman.blogfa.com/

همین گذشتهاست که مرا به این روز انداخته ..
همین هایی که نمیشود هیچ جا نوشتش ..
نمیشود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد