بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

گمشده

موقعیت کافکایی می گوید که گیر افتاده ایم ، در روزمرگی ، در زندگی هر روزه ، در شب و روز ، در این دنیا گیر کرده ایم و نمی دانیم چرا . سوار کشتی هستیم . به شهرهای مختلفی سفر می کنیم . کسی حال ما را نمی فهمد ، شاید .  شاید هم همسفر ما شود . و تا آخر آنقدر ادامه پیدا می کند تا تنها مرگ بیاید و از این موقعیت ، از این گیر افتادگی رها شویم .تنها و فقط ایمان می تواند انسان را خوش کند به دوست داشتن ، زندگی ، لحظات خوب و فراموش کند که گیر نیفتاده .
و این شبها دارم خداحافظی می کنم و از خداوند می خواهم من را ببخشد . خداحافظی با گذشته ام . نه اینکه بد باشد ، نه . از اینکه نمی خواهم با خاطراتم همراه شوم و از خدا کمک می خواهم به من قدرت زندگی در زمان حال را بدهد .
منـــو به حال من رهــــا نکن
تو که برای من همه کسی
اگه هنــــــوزم عاشـق منی
چرا به داد من نمی رسی
من از تصــــــور نبـــودنـــــت
رو شونه ی تو گریه می کنم
منی که دل بریدم از همــــه
ببین برای تو چه می کنــــم
تمام عمر رد شــــــــدم ازت
ببین کجا شـــدم اسیـــر تو
به پشت ســــر نگــا نمیکنم
که بر نگردم از مسیـــــــر تو
به حد مــــرگ می پرستمت
ولی برای عشــــق تو کمــه
خودت به من بگو بهشــت تو
کجــای این همه جهنــــــمه
منـــــو به حال من رهـــا نکن

نظرات 2 + ارسال نظر
جلال چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:20

کمی انگیزه بکار، سبز می شوی [به قول خودت، قبل از ازدواج-ات!]

خوب گفتی .خوب گفتم .

omid دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:22 http://caferain.blogfa.com

دانلودش کردم چند روز پیش الان دارم میگوشمش خوبه

me 2 right now

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد