بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

تابستان پَر

گلدان بنفشه آنقدر برگ دارد که جایش تنگ شده انگار ، با بسم اله و صلوات از جایی که بهش دل خوش کرده بیرونش می آورم و به سه تا گلدان تبدیلش می کنم .به کمک مامانم یک مانتو سبز با چین های بسیار و دکمه های هندوانه " شیرین افضل زاده " -که از شهر کتاب خریده ام- می دوزم . اتو می کنم و چند بار می پوشم و پدرم از آن عکس می گیرد و توی وی چت ( سرگرمی جدید مرفهین بی درد ) می گذارد و همه عاشق دکمه ها می شوند . اول هندوانه و بعد بریده شده و بعد خورده شده و بعد هم پوست هندوانه آخرین دکمه مانتویم می شود . مانتویی برای روز اول مهر معلم کلاس . امروز شلوغم . خرید می کنم . ماشین می شویم . سبزی پاک می کنم . فردا مهمان دارم . و هزار تا فکر می کنم و کارهای فردا را هزار بار با خودم تکرار می کنم . وقتی می آیم خانه مامانم خوب است ولی وقتی می خواهم برگردم سخت می شود .آن یکی بنفشه ام گل داده . وقتی به مامانم می گویم : می خندد و می گوید بهش گفتم تو نمی خواهی گل بدهی ؟؟ تابستان دارد تمام می شود و من لحظه لحظه اش را می بلعم .
پ ن : چند سال شد این جا می نویسم ؟
نظرات 1 + ارسال نظر
omid شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:26 http://caferain.blogfa.com

مانتو هندونه ای؟
واقعا تابستون تموم شد ها ،
من که هیچی ازش نفهمیدم ...

رنگ سبز با دکمه های هندوانه .بچه ها همه خوبند . شیطون . بعضی هاشونم زیادی شیطون . اون مهد شادان 2 خیلی خوبه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد