بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

لالایی

کلماتی سرگردان از تنم جدا می شوند ،

و مثل گلوله های کوچک برف ، خیلی زود آب می شوند .

به هیچ می رسند .

فردا که روز جمعه تعطیل است

می خوابم آنقدر

که خواب تو را ببینم

رویای بودنت و شنیدن صدایت.

تو به من می روی : عاشق پیشه ، خیال باف و گریه او

تو به پدرت می روی : قد بلند و مهربان

فرقی نمی کند.

فقط بدنیا بیا

دلم می خواهد رد پای گنجشک ها را روی برف نشانت بدهم .

همین .

نظرات 6 + ارسال نظر
رمیده جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:10

یادت باشه بهش نشون بدی اینو

پرت گاه جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:37 http://biya2veb.blogfa.com/

3>

مدثر جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 16:12 http://modaser.mihanblog.com

آخر مرا میکشی با این مادرانه ها

خدا نکنه عزیزم

باخان جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 16:38 http://vaghti-shabhayam.blogfa.com/

آخی چه ملوس زیبایی بدنیا بیاید...

محبوبه شنبه 14 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:59 http://nabz.blogfa.com

رد پای گنجشک روی برف!! چه تصویر معرکه ای...

سپپ شنبه 14 دی‌ماه سال 1392 ساعت 23:47 http://sepp90.blogfa.com

مامان خوب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد