این هزارمین یادداشتی است که اینجا ثبت می شود .هزار یادداشت در ده سال که روزهایی تلخ و گاهی شیرین مثل تمام لحظاتی که گذرانده ام ، گاهی رویا و گاهی واقعیت که هیچگاه نتوانستم واقعیت را پنهان کنم و شاید گاهی تخیلم را چاشنی اش می کردم و نترسیدم.و همیشه این سِیر نوشتنم - به غیر از ثبت وقایع زندگیم - تغییری قابل شهود است . تغییر می کند و شکل می گیرد . و من هنوز تجربه می کنم و از نوشتن خسته نمی شوم .
باقی خواهد ماند . برای کودکی که در راه است . شاید برایش جالب باشد بداند من که بودم و هستم .شاید تنها میراثم باشد .
و من هنوز تجربه می کنم و از نوشتن خسته نمی شوم /...
چقدر جالب
ولی خوب خیلی سال باید بگذره تا بتونه بخونه و درک کنه
چه حس قشنگی داره
واى. اصن اینجا بوى پودر بچه میده بدون امضا جان
اون عکس نویسنده هم معرکه ست
کى این کوچولو میاد عکسشو بذارى ما ببینیمش واسش تعریف کنیم ما با مامان کوچولوت بودیم وقتى از تو مینوشت....
عزیزم:-***
چقدر ب داشتن مادر خوشنویسی مثل شما افتخااااااار خواهد کرد:-****
:گل ل ل ل ل ل
هرزارمین یادداشت این وبلاگ عزیز مبارک باشد مادر مهربان کودک در راه :*
دلت که نگرفته؟؟؟
نه.
2تا پست اخرت بوی دلتنگی میداد واسه همین پرسیدم
مراقب خودت باش افرسدگی دوران بارداری نگیری
من چقدر غلط دارم توو نوشته هام!
یه پروژه هست باید تا 15 بهمن امادش کنم، این کار تمام زندگی منه، اگه تموم بشه میتونم به اینده امیدوار باشم، کم توجهیم بخاطر فشردگی کاریم هست، ببخشید بخاطر کم توجهی دوبارم