بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

لحظه های دوست داشتنی

دیشب وقتی لحظه های آخر بود ، لحظه هایی که دخترک داشت چهار ماهش تمام می شد ،رفتیم شهر کتاب . برایش دکمه خریدم .بعد که بیدار شد با ف آوردیمش بین کتابها و مداد رنگی ها . کتابها را بهش نشان دادم . و او با علاقه نگاه می کرد . قرار شد هر ماه برایش یک کتاب بخریم . سر همان روز تولدش. نوزدهم هر ماه .ف توی کتاب بهترین بابای دنیا برایش نوشت و هر دو امضا کردیم که بعدها خودش بخواند و یادش بماند .  
نظرات 4 + ارسال نظر
زی زی چهارشنبه 21 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 18:06 http://www.yahweh.blogfa.com

ای جااااااانم سلمای چهار ماهه. خدا نگهش.داره.

مرسی

زهره پنج‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 16:57 http://z-as.blogfa.com

خدا بهتون ببخشه
بچه ای که پدر و مادرش براش قصه می خونن زود زبون باز میکنه بهتر می تونه حرف بزنه از نظر جمله بندیش و بزرگ ترم که بشه تو املاش مشکلی نداره و دست به قمم میشه تازشم
اخریش از خودم بود

براش دارم گودی جومپا لاهیری رو می خونم ممنون

م چهارشنبه 28 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 14:45

هووووم چه خوب ..... منم دلم خواست یکی منو ببره شهر کتاب واسم کتاب بخره ..

خودت برو ،خودت رو تحویل بگیررر

بلانش سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:39 http://pas-ici.blogfa.com

چه کار قشنگی

قربونت برم خاله مهربونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد