بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

شبا به زیر بارون با یاد تو می شینم

رسیدم به همان صفحه کذایی کتاب سال بلوا، فراموشت  کردم ، به دخترک شیر می دهم و شاهد قد کشیدنش هستم و یکهو به خودم آمدم و دیدم که تو نیستی و تو به نیستی که همیشه هستی تبدیل شدی.دخترم برایم آواز می خواند و همه کارهایم را با او شریک می شوم ، همین برای من کافی است . همین برای زندگیم کافی است .

نظرات 2 + ارسال نظر
قناری معدن دوشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 07:39 http://filterplus.blogfa.com

بعضی ها وقتی نیستند بیشتر هستند

همین طوره.

بلانش شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 11:53 http://pas-ici.blogfa.com

اینکه با اینهمه مشغله کتابخوانی از سر گرفته خودش کلی خوشبختی ست :)

خیلی ی ی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد