بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

;کار تقریبا عصرانه ما همین شده ، کالسکه رانی  دخترکمان در پارک ،

ترسم از خوابهایم روی تخت خانه خودمان است ، آنقدر واقعی و عجیب است که برای کسی تعریف نمی کنم . و معمولا هم اتفاق می افتد یا افتاده است .

روزهای قدیم گذشته و من بهشان دیگر فکر نمی کنم (این را دروغ گفتم).

توی خانه راه می رود و می گوید ماما ، ماما و من جواب می دهم : بله ، جانم ، و همین طور تا شب ادامه دارد.

فیلمی که ما را می خنداند فقط برای خندیدن بود و بس : نهنگ عنبر.

کتاب این روزهایم : کاش کسی جایی منتظرم باشد ...

کاش..



نظرات 1 + ارسال نظر
مدثر شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 20:01 http://modaser.mihanblog.com

هر وقت دلتنگ بوی مادری می شم میام اینجا

قربونت برم ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد