بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

اولین اتفاقی  که بخواهد امسال برایم بیفتد مشخص است. اینکه باید دوباره تمام مراحل اداری را طی کنم. پر از کپی و عکس و مدرک . و از همه استرس زا تر همان  پرینت کذایی است که باید نشان دهد من می توانم.

من تمام تلاشم را کرده ام. تمام پولهایم را جمع کرده ام و حالا باز هم احتیاج به گردش حساب دارم. فقط گردشی که به آنها ثابت کند.

از همان موقع که به سفر آمدم روزم را مشخص کرده اند. چقدر زود بود. آنقدر که اضطراب گرفتم.  باز می خواهم گردشم را بیشتر کنم. راه حلها را بررسی می کنم. خیلی کند پیش می رود. خیلی سخت است. نمی دانم چه راهی بهتر است ؟ چه چیزی نجات دهنده است؟  باز هم دعا می کنم همین چند کار کوچک بتواند برایم نتیجه آور باشد. تنها کاری که محکم انجام می دهم دعاست.

حالا الان از دندان درد و خروپف هم اتاقی بی خواب شده ام و خوابم نمی برد.

تنها کاری که بلدم خودم را آرام کنم نوشتن است.

دیشب با ریحانه رفتیم جاده جهان و کل جزیره را چرخیدیم . کنار دریا رفتیم جایی که تمام ستاره ها پیدا بود. من تا به حال اینهمه ستاره در کیش ندیده بودم. دلم می خواست می شد ساعتها روی شنها دراز بکشم و فقط به صدای دریا گوش بدهم و به ستاره ها زل بزنم. 

باز اینجا هم در آرامش بیشتریم تا تهران.


نظرات 1 + ارسال نظر
محسن شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1398 ساعت 00:31

کار به نتیجه رسید؟

هنوز منتظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد