بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دلم گرفته، می خواهم منفجر شوم. چقدر می توانم بدبخت باشم. من کلکسیونی از دردها و رنجهای آدمیم.

زورگویی همه افراد در زندگیم کاملا قابل دیدن است حتی دخترم. مانده ام وسط بی رحمانه ترین لحظه تاریخی زندگیم و فقط التماس می کنم این بار دیگر نه. خسته شده ام از این همه بیخودی جنگیدن برای هیچ و پوچ. چرا تمام نمی شود این کابوس بی انتها؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد