بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

سه صبح است و خوشبختم.

کاش بفهمم که تو هم بیداری.

لم داده ای داری فیلم می بینی. کتاب می خوانی یا نمایشنامه می نویسی.

باد خنک می وزد و بوی یاسهایت-٤٥ تایشان- پخش شده. آخ فقط جای من خالی است.

هی منم بیدارم.

دلم برایت تنگ شده. این جمله است که شاید تا سالها بعد هم بگویم. تو یک دست نیافتنی برای من هستی.

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 10:21

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد