بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

حسن آباد

میدان حسن آباد هم سوخت.


می دانی تمام ساختمانهای قدیمی این شهر قرار است بسوزد.

ساختمانهایی که درونشان انباشته از خاطرات قدیم است.

ظرفیتشان تکمیل می شود و نمی توانند دیگر تحمل کنند و از درون گُر می گیرند و دود می شوند و می روند هوا.


کامواها به کنار 

،کامواهای مدل به مدل و رنگارنگی که هر وقت از کنارشان رد شوی ذوق بافتن به سراغت می آمد.


ساختمانهایش نیز سوخت.

همان گنبدهای کوچک طلایی که چهار طرف میدان بود.


چه می شود کرد؟

در شهری زندگی می کنیم که دوستش داریم ولی کاری برایش نمی شود کرد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد