بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

نبودن

اینکه قرار است صبحها که از خواب بیدار می شوم، به جای این اتاق پر نور دلباز ، در یک اتاق تنگ و تاریک بیدار شوم،

اینکه قرار است خودم آشپزی کنم، خانه را تمیز کنم، اینکه قرار است چشمانم را که باز می کنم ، تهران نباشم،

دلگیر می شوم.

چون دورم

از همه چیزهایی که دوستشان دارم دورم.

اما مجبورم که دوام بیاورم.

انگار این زندگی من است و من راه دیگری ندارم.

می دانم آنقدر خسته ام که فقط می خواهم خانه خودم باشم، در مختصات خودم و بدون نظرات متعدد.

می خواهم خودم باشم.

هر چقدر بد.

هر چقدر که دلچسب نباشم.

خانه ای دور.

 و قصه ام می شود

سالهای دور از خانه.


قدر این روزهایم را می دانم.

و تابستان به سرعت در گذر است. و فردا اول مرداد مبارکمان باشد.


نظرات 1 + ارسال نظر
محسن سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1398 ساعت 00:39

سفر خوبی داشته باشید
شاید با تجارب جدید نظرتون در مورد تهران عوض شد، من وقتی شیراز بودن فهمیدن بهترین شهر ایران، شیراز هست. اصفهان ، مازندران، کرمان و تهران هرگز به پای شیراز نمیرسن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد