بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

هفته چهل و چند

کتاب تازه اى که این روزها خواندمش خیلى جذاب و جالب بود:

هفته چهل و چند.

قصه هایى از زبان مامانهایى که از ابتدای باردارى نگران بودند . توجه شان خیلی فرق داشت با بقیه مادران.

مادرانی که فقط به فکر بیمارستان و مدل زایمانشان است، که حتما در بیمارستان خصوصی باشند ر ختما سزارین کنند.

اما مامانهایى که قصه ها را نوشته بودند دغدغه هایى متفاوت داشتند. و هر کدام را می خواندم می فهمیدم که منم به همین توجه کرده بودم. منم به این چیزها حساس بودم.

خیلی کتاب دوست داشتنی و مهربانی بود. و دلم می خواست تمام دو روزی که در چادگان سرسبز کنار زاینده رود بودم کش بیاید و تماما نشود.

کنار درختان سپیدار بلند نشستم و کتاب خواندم و دور شدم از همه چیز.

تصمیم گرفتم دیگر هرگز هرگز به هیچ چیزی قضاوت نکنم.

به نوشته ها و عکس ها کاری نداشته باشم و سرم توی کار خودم باشد. 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد