بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

Other time perhaps

اینکه هنوز اینجا از همه جاى دنیا جدا مانده، دیگر حرص آور است. داشتم فیلم می دیدم و بعدش خوابم برد. اصلا نمى فهمیدم امروز پنج شنبه است یا جمعه، خواب بودم، وقتى بیدار شدم دیگر دیر شده بود. مانده ام در خانه، بدون ماشین، بدون هیچ وسیله ارتباطى. 

روزم همینطور رفت. مى توانست بهتر بگذرد.شاید هم ترسو هستم. البته که ترسو هستم. 

حالا فقط کتاب مى ماند و فیلم. 

انگار کسى دارد تنبیه ام مى کند.

نظرات 1 + ارسال نظر
هاله پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 13:39

بنویس فائزه جانم. خلق کن. و نگاه جادوییت به خودت جرئت شدن بده. سرشار شدن.

مى نویسم،
ممنون که مى خوانى.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد