بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

امروز اول دى ماه است.

وقتى که روتین نیست وقتى هوا خوب نیست وقتى در خانه زندانى هستى 

هیچ چیز سر جایش نیست.

آفتاب در آمده تا با قدرت بر بدبختى هاى این شهر بتابد. آنجا در گوشه گوشه شهر هر کس درد خاموش ، پیدا و پنهانى دارد که به زبان بیاورد یا نیاورد ، دردمند است. 

دیشب دورهم بودیم  مثل همه شبهاى دیگر. و خدا را شکر مى کنم که همه سالم هستیم و حداقل و کوچکترین شادى را داریم. با هزار قسط و بى پولى اما باز هم دور هم هستیم.

فقط آدمهائى که نیستند راحتند و ما دلتنگ دلتنگ.

کاش مى شد از اینجا رفت و دیگر برنگشت. این چمدان خیلى وقت است که آماده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد