بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

کلاس آنلاین مدل روزهاى کرونایى

امروز در کلاس آنلاین قرار شد داستان کوتاهى را درباره جویس بررسى کنیم. چقدر عالی بود. این جلسه سوم است که من شرکت می کنم. و از هدیه تولدم لذت می برم. آن هفته شعر شبانه شاملو بود که من بسیار کیف کردم. و اینبار جویس از آن نویسنده هایى که در کلاس استاد سناپور اسمش را شنیده بودم و وقتی کتاب خشم و هیاهو فاکتر را می خواندیم درباره اش حرف شد. حالا دلم می خواست درباره اش بیشتر بدانم و داستان کوتاه اش را خواندم که سر کلاس حاضر باشم. داستان اِولین یکی از پانزده داستان کوتاه دوبلینی هاست. که با نظم خاصى بهم مربوط است. حتى از نظر زمانى. به نظرم امروز خیلى چیزها یاد گرفتم. از فعلهای ساده می شود نماد و سمبل ساخت. دخترک سکون و فلج شدگى بود و فرانک حرکت. 

بعد از کلاس سیما نازنینم لینکی فرستاد که من ذوق مرگ شدم. دیدن خانه فریدا. عکسهتیش را قبلا دیده بودم. آن موقع که هدی رستمی رسیده بود به این نقطه یعنی خانه آبی فریدا. و کلی در صف ایستاده بود تا نوبتش برسد اما حالا با همه کندى اینترنتم رفتم و همه فلشها را دنبال کردم و اتاقها را دیوار به دیوار ، تابلو به تابلو دیدم و کیف کردم. چه موهبتی . مى توانم بگویم امروز هفتم اردی بهشت رفتم خانه فریداى عزیزم. درختان سبز، گلها و میوه هاى درخت چقدر زنده بود. فقط صدا و بودکم داشت. کاش همینطور که راه می رفتم مثل توی فیلمش که اینقدر خانه اش زنده و زیبا بود صداى پرندگان را می شنیدم. تختش ، ویلچرش، و تمام وسایل نقاشی اش. 

به سیما گفتم من هم موزه می خواهم می خواهم خانه ام را تبدیل به موزه  بکنم. و موزه دیگری که دوست دارم ببینم موزه معصومیت اورهان پاموک است در استانبول. آن هم زیبا بود همانطور که هاجر رزم پا عکسهایش را اول کرونا گذاشته بود.

امروز هزار تا کار انجام دادم. همینطور که الان هزار تا کار هنوز مانده تا انجام بدهم. خوابم نمی آید. نشسته ام روی مبل و یکی یکی انجامشان بدهم و بنویسم.بیشتر نوشتنی است. و من از نوشتن سیر نمی شوم. باید بنویسم و بنویسم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد