بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

روتین خانه

مى دانستم فراموشم نکردى و بهم تبریک گفتى . زود قضاوت کردم ما هر چقدر هم دور شده باشیم اما من توى دلم تو را دوست صمیمى خودم مى دانم . برایت خوشى و سلامتى آرزو مى کنم.

از صبح هزار تا کار کرده ام چون به خانه برگشتم و کارهاى رسیدن به خانه را تند تند انجام دادم. چون کلاس شعر خوانى هم دارم باید قبل از آن همه کارهایم را انجام بدهم که ساعت پنج و نیم بنشینم سر کلاس. امروز شعر پنجره فروغ است که این را هدیه سى و نه سالگى خودم مى دانم.

و در حال فکر کردن به فرفره ها هستم.

و گسترش آنها در همه خانه ها. یعنى مى شود؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد