ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
با درد بزرگ شده ام و هنوز درد می کشم. منفجر می شوم و نمی توانم صبر کنم. نمی توانم مثل همیشه که بی خیال رد می شدم باشم. انگار گر گرفته ام. شاید هم نه سال می شود. وقتی یک نفر احمق است ، تو کاری نمی توانی بکنی. هر چه هم خودت را تکه و پاره کنی او همچنان به حماقتش ادامه می دهد. و مثلا خودش را عقل کل می داند . خودش را بزرگ و همه چیز دان می داند. و من سکوت می کنم. داد می کشم و بغض می کنم. سرم درد می گیرد. بغض می کنم. زندگی دخترم تباه خواهد شد. می دانم.