بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دونه برف

از خواب می پرم. خواب تو را دیده ام. با هم کیش بودیم. افتاده بودیم روی تخت هتل. با دخترک و دوست پسر شیطانش. دنبال مامان و بابایم می گشتم. برایمان ناهار آوردند . شوهر سابق یکی آمد تو با آنها که می خواستند بهمان بزور چلو کباب بدهند. ناراحت شدم و بیرونشان کردند. اما مرد همانطور آنجا ماند. انگار باید می ماند. تو همانطور دراز کشیده بودی و پایت را روی پایت انداخته بودی و توی گوشی بودی. قبلش انگار از هم مثل قبل حبر داشتیم همدیگر را بغل کردیم و هی حرف زدیم. گفتم من خرداد بودم . چقدر دلم برایت تنگ شده بود. انگار نه انگار دیگر با هم حرف نمی زنیم. اصلا توی خوابهایم اینطور نیست. دلم می خواهد همین الان بهت زنگ بزنم ولی نمی دانم همانطور با خنده جوابم را می دهی یا نه.دونه برف بودی برای من اما آب شدی کف دستم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد