بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

بعدا فهمیدم امروز تولدش بوده،

مامانم گفت از هدیه تهرانی خیلی خوشم می آید، از محسن کیایی هم. این  دو تا در هم گناه خیلی خوب هستند. بعد با هم برای چندمین بار قسمت دوازدهم را می بینیم.

دیروزکه فیلم نامزدی برای سال هشتاد و چهار را می دیدیم چقدر آدمها جوانتر و شادابتر بودند، چقدر متفاوت و عجیب بودند.انگار از دنیای دیگری بودیم. من همان آدم بودم؟ لبخندم همان بود. من از ته دلم برایتان شاد بودم چون با تمام وجودم درک کردم. بعد من ماندم و حوضم. حوض بدون ماهی ام. بعد رفتم دانشگاه و در هیجان ماجراهای تازه بودم اما بدون عشق مگر می شود زندگی کرد؟ 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد