بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

زیر و رو

ذهنم را جمع می کنم، می خواهم حواسم باشد که دارم تمام کارهای لازم را انجام می دهم و تقریبا روی برنامه حرکت می کنم و وقتم را استفاده می کنم و بطالتی نیست. امروز چهار قسمت از آن شرلی نتفلیکس را دیدم ، خیلی جذاب، شاعرانه و قشنگ است. آن هنرپیشه ای که در قصه های جزیره نقش جسپر دیل عکاس را بازی می کرد ، حالا اینجا نقش متیو را بازی می کند. صحنه های ریز قشنگ و بکری دارد که در هیچ نسخه ای نبوده، چه انیمیشن و سریالی که سالها قبل در تلویزیون دیده ام ، 

یادداشتهایم را مرتب می کنم، خانه را مرتب می کنم. به مرگ و میرهای نزدیکان دور فکر نمی کنم، زمین را تمیز می کنم، غذا درست می کنم. کتاب می خوانم. امیدوارم کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان این جند روز تمام شود . سرانه مطالعه کتابم بسیار پایین آمده بود اما باز دوباره شروع کردم به خواندن. پیج جوی اند مام را می بینم. از دیدن بچه ها ذوق زده می شوم. ته دلم از شادی و خوشبختی شما خدا را شکر می کنم. چه خوب که شما دو نفر برای هم بودید و هستید.

بخیه ها را کشیدم اما انگار گوش چپم بعضی وقتها تیر می کشد. آب نمک قرقره می کنم.دهانشویه . دکتر گفت هر وقت درد گرفت مسکن بخور. در این دو هفته خیلی زیاد مسکن خوردم. باورم نمی شود. توی عمرم این همه مسکن خورده باشم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد