بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

شنبه شلوغ

کتاب تازه ای که شروع کردم، دشتی به ابر خاطره می بارد، زندگی نامه استادم محمدابراهیم جعفری است، این مرد چقدر  عاشق بوده، به آواز به شعر، به مریم، به نقاشی، به آتلیه اش، به شاگردانش، به استادانش، به دوستانش. 

آنقدر قشنگ و روان و ساده و زیبا نوشته شده که نزدیک به صد صفحه شد که از دیروز خواندم. 

امروز سرم گیج نرفت اما احساس کمی سرماخوردگی داشتم انگار، یا ضعف کلی. نمی دانم تلقین است یا کار زیاد امروز بود، غذا پختم، سبزی قورمه ها را تفت دادم و بسته بندی کردم، پشت یخچال را تمیز کردم و خانه را جارو کشیدم ، و کلی خرده کاری و لباس شستن و جمع آوری اما باز هم دخترک اجازه نمی  دهد خانه مرتب بماند.

فیلم ندیدم، کتاب خواندن حالم را خوب می کند.

پادکست رواق را از  چهل سه تا چهل و شش گوش دادم باید دوباره گوش بدهم و یادداشت کنم، خیلی تامل برانگیز بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد