بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

شوک

با صدای سیفون دستشویی از جا پریدم، ضربان قلبم به هزار رسیده بود، نور را در آشپزخانه دیدم فکر کردم آتش گرفته. اما بعد رفتم سر جایم و خوابیدم. 

بیدارم . از صدای هزار تا پرنده. دلم می خواست بعد از غروب خورشید دنباله دار نوئز را ببینم اما نتوانستم. الان در اینستاگرام دیدم ، چقدر زیبا بود.

هنوز در فیلم کریستوفر نولانم. نقد خوب و بدش را خواندم. هر جه بود فیلم عجیبی بود که آدم در فضایش نفسش تنگ می شد. در آن بعد چهارم زمانش، مگر امکان دارد؟

بعد از دو قسمت از اپیزود سفر به ماه پادکست آن را گوش دادم. از زبان سومین نفر که همراه نیل آرمسترانگ برای سفر به ماه بود. دیگر حرف های او واقعی بود.

بوی یاس می آید...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد