بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

I am lost

یک نفس تا الان داشتم خانه کاغذی می دیدم. نمی دانم خوابم کاملا پریده بود. حداقل دندان دردم با ژلوفن خوابیده بود. حالا تصمیم گرفتم بخوابم. 

دلم می خواست اینجا را مثل قدیم مثل سال هشتاد و دو بخوانی. من دلیلی برای زندگی ندارم. فقط عشق به ادامه زندگیم به همین چیزهای کوچک است. نمی دانم نمی دانم تا کی دوام می آورم. اما نمی گذارم از پا در بیایم چون یک عاشق قوی هستم که کمی شجاعت لازم دارم. تو باید شجاعم کنی.

کی باورش می شود دوباره در فصل سه همه شهرها جمع می شوند و بخواهند به دزدی بروند؟ هیچ کس باور نمی کرد که پروفسور و بازرس در یکجا باشند و حالا او هم لیسبون است نه بازرس. چه عشقی. از این فیلم کیف کردم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد