بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

من رفتم

خسرو سینایی را در دانشکده علامه دیده بودم وقتی فیلم گفتگو با سایه اش را برای دانشجویان اکران کرده بودند با نازی رفتم. آن زمان در سال هشتاد و چهار یا بعد آن برایم جذاب بود که کارگردانش را از نزدیک ببینم. و آخرین بار در تشییع جنازه کیارستمی وقتی بعد از بیانیه اصغر فرهادی از جمعیت جدا شدم تا به کلاسم برسم، در پیاده رو جلوی کانون راه افتادم که خسرو سینایی را با خانمی دیدم و بهشان سلام کردم. اینکه دختری با ظاهر من جلوی سینماگران هیجان زده می شود و سلام می کند ، باید جالب باشد و عجیب. داشت با عصا راه می رفت و آرام آرام او هم از جمعیت جدا شده بود. یادم نیست بهش تسلیت گفتم یا نه. اما در دلم امید  جوانه زد که هنوز آقای سینایی با مستندهای فوق العاده اش هستند. 

امروز که خبر فوت ایشان را شنیدم حالم گرفته شد. کرونا دارد یکی یکی جان آدمها را می گیرد و همه مستاصل از این مرگ بدون چاره هستند. 

راس ساعت نه و نیم قرار است در یوتیوب آقای سینایی فیلم نامه ای بدون فیلم را بگذارند.

یادم هست در دوران دانشجویی هم یکبار در ورک شاپ دخترش یاسمین سینایی  پاپیه ماشه یادمان داد که خیلی هیجان انگیز بود.

روزها می گذرد و دردها را پایانی نیست.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد