بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

تغییر دکور

من درد ندارم اما حالم بسیار بد می شود. یعنی داد و بیداد می کنم. و امروز افتادم به کار کردن. آنقدر غر زدم که خودش برای دخترک آب هویج گرفت و ظرفهایش را شست و بعد جارو را آوردم و زمینها را دستمال می کشیدم و او هم جارو می زد و من همچنان بر دنده لج و عصبانیت و همه چیزم بهم ریخته بود. یکهو گفتم میز ناهار خوری را بیاورم به موازات پنجره های ته سالن. و مبل بزرگ را آوردیم جلوی کاناپه آبی. فردا هم کاغذها و وسایل کلاس های این چند وقت را جمع می کنم . امروز دیدم کورسرا دارد مهلت هفته هایش تمام می شود. هفته سوم را امتحان دادم. اگر روزی یک هفته را کاور کنم ، بعد به موقع می رسم برای نوشتن مقاله. یعنی برای رو کم کنی هم باید بنویسم تا سیزدهم سپتامبر وقت دارم. یک ماه می شود. می توانم . من از پسش برمیایم. بعد هم باید طرح درسهای مدرسه را بنویسم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد