بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

قویتر

خوابم نمی برد . باد خنکی می وزد. دلم ضعف می رود چون دیشب فقط سالاد خوردم و مایه خوشحالی است که می خواهم کمتر بخورم. دوست دارم دوباره در رختخواب در وزش این باد خنک بخوابم. کتاب فال راز ورق یوستین گوردر را دارم می خوانم. مثل کتاب قبلی یعنی دختر پرتقالی جذاب است. فکر کنم بعدش هم بروم سراغ دنیای سوفی که سالها پیش نصفه در کتابخانه دانشکده هنر سوره رها کرده بودم. با خواندن خبرهای تجاوز استادان هنر به دانشجویان وحشت می کنم. تنم می لرزد اگر قرار باشد دخترم روزی دانشجو شود. آمارهای جرم و جنایت در ایران هم شبیه اروپا و امریکاست فقط اینجا پنهانش می کنند. دختر کشی و قتل و تجاوز و آزار جنسی برای زنان ! هر جای این سرزمین را دست بزنی چرک و خون و درد بیرون می زند. دردناک است.

پاهایم از ورزش دیروز درد گرفته اما امروز خوشحالترم چون دو تا کلاس آنلاین دارم و کفشهایم را تمیز و خوب شسته ام و می خواهم بین دو کلاسم امروز با کفش ورزشی ورزش کنم. خوبی شبکه جم فیت این است که هر وقت روشنش می کنم دارند ورزش می کنند. البته تمرینهای پرشی زیاد دارند و من می ترسم صدای طبقه پایینی دربیاید. آرام حرکات را انجام می دهم یا کم می پرم.

قسمت دوم  تاب آوری پادکست هلی تاک را چند بار گوش دادم. و خلاصه نویسی کردم. فهمیدم این نوشتن های وقت و بی وقت من باعث شناخت خودم می شود. می توانم درک بهتری نسبت به ماجراها داشته باشم. و اینکه افکار من واقعیت نیست. و اتفاقها و فکر های من بخشی کوچکی از هر ماجراست. پس تحملم بالا می رود. و چیز دیگر اینکه خودم را برای روزهای سخت آماده می کنم با ورزش، کتاب خواندن، تمرکز و مطالعه و آموزش های تازه.خوشحالم که خودم راه تاب آوری را زودتر پیدا کرده بودم.پناهگاه من همین وبلاگ است که از سال هشتاد و دو همراه من است. و تمام زندگیم، حالات روحیم را درونش دارد. خوب و بد. چه اهمیتی دارد؟ من قویتر شده ام.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد