بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

روزی

نمی دانم شاید اشتباه کردم شب اول را نوشتم برایت ، می خواستم از خوابم بنویسم، گفتم یک شب دیگر، زندگی ما همه درد دوری است از جایی که آمده ایم. کی نوبت ما شود خدا می داند! حالا بقیه شبها را شادتر می نویسم که فکر نکنند من غمگینم. من شادترین آدم روی زمینم.  با دلی که پر از غم است.اما روزی امروز بود تا فردا چه بخواهد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد